به گزارش مشرق، ۱۳ آبان ماه ۵۸ شاید نقطه عطفی مهم در بسیاری از معادلات مهم بینالمللی در زمانه جنگ سرد باشد که تاثیرات آن در طول زمان حتی تا به امروز هم ادامه پیدا کرده است.
کمتر کسی است که باور داشت که در آن زمان موضوع سقوط سفارت آمریکا این چنین ادامهدار شود و دهها نفر از دیپلماتهای آمریکایی یک اسارت چند ماهه را تجربه کنند. ایران تاکید داشت که این سفارت نوعی پایگاه جاسوسی برای دخالت در امور داخلی ایران است.
این بدبینی نهادهای ایرانی بعدها به وسیله صدها سند کشف شده از داخل سفارت تأیید شد. زمانی که ثابت شد، آمریکاییها تلاش فراوانی به خرج داده بودند تا بتوانند با مقامات ایرانی و وابستگان آنها ارتباط برقرار کنند و اتفاقاً در این زمینه نیز تا حدودی موفقیتهایی را کسب کرده بودند.
تسخیر سفارت آمریکا در تهران علاوه بر این که بر فضای داخلی ایران تاثیرات فراوانی گذاشت، سبب شد تا سلسله تحولاتی گسترده در فضای بین المللی و حتی داخل آمریکا آغاز شود که حتی دنیای امروز ما را نیز تحت تأثیر قرار داد.
* آغازی بر آمریکاستیزی جهانی
سقوط سفارت آمریکا در تهران را شاید بتوان نقطه عطفی در آمریکاستیزی جهانی دانست. سفارتهای آمریکا در تمام دنیا دژهای محکم و غیرقابل نفوذی بودند که هرگونه تعدی به آنها جرمی غیرقابل گذشت محسوب میشد.
حداقل هیچ دولتی جرات حمایت رسمی از چنین اقدامی را نداشت. با این حال ایران اولین کشوری بود که نهتنها از چنین اقدامی حمایتی رسمی به عمل آورد بلکه چالش با آمریکا را به مرحله تازهای ارتقا داد. اگرچه که تصور ابتدایی این بود که ایران نخواهد توانست از این بحران جان سالم به در ببرد اما اتفاقات بعدی نشان داد که بر خلاف تصور دست آمریکاییها برای نشان دادن یک واکنش چشمگیر تا چه اندازه بسته است.
«گری سیک» از اعضای شورای امنیت ملی آمریکا در کتاب خود به نام «وقتی همه چیز فرو میپاشد» درباره اولین ساعتهای تصرف سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام (ره) میگوید: اوایل صبح روز یکشنبه، ۴ نوامبر سال ۱۹۷۹ در منزل خود خوابیده بودم که از اتاق وضعیت کاخ سفید به من تلفن شد و اطلاع داده شد که سفارت آمریکا در تهران اشغال شده است. این خبر مرا متعجب نکرد؛ زیرا ما، از دو هفته پیش که به شاه اجازه داده شده بود وارد ایالات متحده شود، انتظار درگیری و خشونت را داشتیم. در هر حال، پس از این مکالمه تلفنی، از تخت خواب بلند شدم، در تاریکی لباس پوشیدم، سپس وارد خیابانهای خالی پایتخت شدم و به سمت وزارت خارجه به راه افتادم.
اولین واکنش آمریکاییها اعمال یک تحریم همهجانبه اقتصادی علیه ایران بود.
آمریکاییها در ابتدا سلسله اقداماتی برای قطع روابط تجاری خود با ایرانیها آغاز کردند و بعد به سراغ مراجع بینالمللی رفتند. آمریکاییها حتی نتوانستند ایران را با یک تحریم اقتصادی تمامعیار از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد تحت فشار قرار دهند. تقاضای تحریم ایران در شورای امنیت سازمان ملل متحد رد شد و تنها همپیمانان این کشور در بازار مشترک به همراه ژاپن به این تحریم تمامعیار پیوستند.
در نتیجه این اقدام علیرغم کاهش فروش نفت ایران توهم ایجاد قحطی در ایران به جایی نرسید. بسیاری از همپیمانان آمریکا نیز علیرغم اعلام همبستگی با اقدامات آمریکاییها برای محاصره ایران شروع به خرید نفت از ایران کردند. به این ترتیب محاصره اقتصادی ایران به سرعت به شکست انجامید.
در ادامه کارتر با شکست در متحد کردن کشورهای همپیمان برای تحریم ایران در ۷ آوریل ۱۹۸۰ دستور اجرایی ۱۲۲۰۵ را طبق بخش ۲۰۳ قانون اختیارات اقتصادی اضطراری بینالمللی صادر کرد و طی آن هرگونه صادرات بهجز دارو و غذا را به ایران تحریم کرد و روابط سیاسی آمریکا و ایران قطع شد. نهایتاً در ۱۷ آوریل ۱۹۸۰ (۲۸ فروردین ۱۳۵۹) کارتر طی پیامی به کنگره دستور اجرایی ۱۲۲۱۱ را صادر کرد و طبق این حکم با استناد به بند ۲۰۴ قانون اختیارات اقتصادی اضطراری بینالمللی و بند ۳۰۱ قانون وضعیت فوقالعاده ملی حالت فوقالعاده دیگری اعلام کرد و دستور ممنوعیتهای بیشتری را صادر کرد.
از سوی دیگر بحث اقدام نظامی مستقیم علیه ایران نیز جزو اولویتهایی بود که بعد از شکست محاصره اقتصادی علیه ایران در دستورکار آمریکاییها قرار گرفت. واقعیت این بود که از همان ابتدا حمله گسترده به ایران جزو طرحهایی بود که بر روی میز کارتر رییسجمهور وقت آمریکا قرار گرفت.
با این حال فضای دوقطبی آن زمان و رقابت با اتحاد جماهیر شوروی به هیچ عنوان فضایی را فراهم نمیکرد تا آمریکایی خواب یک حمله گسترده به ایران را ببینند. به این ترتیب کارتر تنها با اجرای یک عملیات محدود نظامی برای آزادی دیپلماتهای دستگیر شده در تهران موافقت کرد؛ عملیاتی که به یک فاجعه تمامعیار منتهی شد. اتفاقی که تا مدتها حتی در ذهن برخی از نظامیان قدیمی آمریکایی نیز باقی مانده است.
به عنوان مثال «استیو بنون» مشاور ارشد سیاسی «دونالد ترامپ»، رئیسجمهور سابق آمریکا که زمانی به عنوان یک نظامی در ارتش آمریکا خدمت میکرده به صراحت به این نکته اذعان کرده است که آرزوی موفقیت حمله به سفارت ایران را در تهران داشته و شکست این مأموریت تأثیر عمیقی از شرم و پشیمانی را به همراه داشته است.
طبیعی است که با این تفاسیر نمیتوان تصور کرد که حتی تا سالهای بعد نیز این خاطره و تبعات آن از ذهن دو طرف پاک شود. با این حال سوال اساسی اینجاست که از این پس این واقعه مهم و تاریخی همچنان در دینامیک روابط ایران و آمریکا نقش آفرینی خواهد کرد و آیا امکان بازنگری در قضاوت دو طرف نسبت به این ماجرا وجود دارد یا نه؟
* ادامه همان سیاست آمریکایی
واقعیت این است که آمریکا از سال ۵۸ تاکنون کوچکترین اقدامی برای رفع بدبینی و عدم اعتماد تهران به خود انجام نداده است. بررسی سیر اتفاقات چند سالهای گذشته نشان میدهد که واشنگتن همچنان به دنبال فریب تهران است.
مروری بر مذاکرات چندباره بین تهران و واشنگتن به بهانههای مختلف نشان میدهد که هیچگاه واشنگتن نخواسته از سیاست براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران عقبنشینی کند. همانگونه که در دوران کوتاه فعالیت سفارتش در ایران در نظام جمهوری اسلامی مشغول زمینهسازی برای طرحهای اینچنینی بود.
جالب اینجاست که بسیاری از افرادی که بعدها در زمره مخالفان نظام جمهوری اسلامی ایران قرار گرفتند در فهرست مرتبطین با سفارت آمریکا قرار داشتند. این شواهد نگاه بدبینانه تهران در خصوص دخالتهای مدام واشنگتن در امور داخلی ایران را تأیید میکند. ایران در مقاطع گوناگون پس از قطع رابطه سیاسی با آمریکا تلاش فراوانی برای حل مشکلات خود با این کشور داشته است.
مذاکرات مکفارلین در سال ۱۹۸۶، مذاکرات مربوط به آزادسازی گروگانهای آمریکایی و اروپایی در سال ۱۹۸۹، مذاکرات مربوط به حضور نظامی آمریکا در افغانستان و در این اواخر مذاکرات مربوط به توافق هستهای وین تنها بخشی از تجارب تلخ ایران در تقابل با آمریکا بوده است.
خروج آمریکا از برجام ضربه شدیدی بود که راه را بر تمام امکانهای مصالحه بست و منجر به ممنوعیت کامل مذاکره از سوی ایران شد. جالب اینجاست که هنوز هم آمریکاییها حاضر نیستند به ایران تضمین روشنی در مقابل بازگشت به برجام بدهند.
در صورتی که آمریکاییها متمایل به برقراری روابط سیاسی خود با ایران بودند به راحتی میتوانستند با عمل به تعهدات خود به این هدف دست پیدا کنند اما در عمل و در دولتهای مختلف سیاست حفظ فشار و تلاش برای جلوگیری رشد قدرت ایران را پیگیری کردهاند.
هماکنون نیز به نظر میرسد که آمریکاییها در تلاش هستند که فشار تحریمی را بر ایران حفظ کنند.
* انقلاب دوم
تصرف سفارت آمریکا در تهران را میتوان نمونه از تغییرات بزرگ بینالمللی دانست که فهم تاثیرات آن به زمان طولانیتری نیاز دارد. همین اتفاق بود که مسیر ایران را در تبدیل شدن به یک قدرت مستقل در منطقه خاورمیانه را تثبیت کرد و بسترساز آن چیزی بود که از آن به عنوان محور مقاومت یاد میشود. بدون شک در صورتی که این اتفاق روی نمیداد ایران مسیر دیگری را طی میکرد.
شاید یاد کردن از این واقعه به عنوان انقلاب دوم از سوی حضرت امام خمینی (ره) دقیقترین توصیف درباره این اتفاق بود. باز بودن سفارت آمریکا در ایران بدون شک مسیر دیگری را برای ایران رقم میزد که انتهای آن سقوط کامل نظام جمهوری اسلامی ایران بود.
در این میان حالا که مسیر افول آمریکا در نظام بینالملل آغاز شده ایران میتواند با قدرت بیشتری به تثبیت مواضع خود بپردازد. نظام جمهوری اسلامی ایران میتواند با قدرت مدعی این باشد که آغازگر این مسیر در زمانهای بوده که آمریکا مهمترین قدرت جهانی در قرون بیستم و بیست و یکم بود.